تاریخچه فرش ایرانی
پيشينة بافت فرشهاي اوليه در جهان به زمان بعد از غارنشيني باز ميگردد. زيرا در آن دوران انسان به تقليد از پرندگان سعي نمود با تنيدن الياف نرم گياهان به همديگر مانند سبدبافي و حصيربافي، زيراندازهايي براي خود تهيه نمايد. پس از شكار حيوانات و دسترسي به پوست و پشم آنها زيراندازها اندكي نرمتر شد. حفاري باستانشناسان نشان ميدهد كه بافت «بوريا» از نيهاي منطقة بينالنهرين، از هزاره پنجم و چهارم قبل از ميلاد متداول بوده و بافت گليم تا سده پانزدهم قبل از ميلاد به مرحلة بالايي از تكامل رسيده بود. از بافت نخستين قالي يا قاليچه اطلاع دقيقي در دست نيست زيرا الياف قاليچه بر اثر رطوبت و هجوم حشرات آسيبپذير بوده و از بين ميرود. اما بنابر مادة اولية قاليچه يعني پشم، گمان ميرود ابتدا قبايل چادرنشين آسياي مركزي كه شغل عمده آنها گلهداري بوده، به بافتن فرش مبادرت نموده باشند و قديميترين نمونهاي كه باستانشناسان به دست آوردهاند، قاليچهاي است مربوط به درة «پازيريك» واقع در هشتاد كيلومتري مغولستان كه «قاليچة پازيريك» ناميده شده است. اين قاليچه براي پوشش اسب به كار ميرفته و در هر سانتيمتر مربع داراي ۳۶ گره بوده است.
صاحبنظران با توجه به نقشهاي روي اين قالي كه شبيه نقوش اصيل هخامنشي است، آن را ايراني ميدانند و معتقدند قالي مذبور از بافتههاي مادها و پارتها ميباشد. رنگهاي اين قالي قرمزِ اُخرايي، زرد، سبز كم رنگ و نارنجي است. نقش جانوران بالدار بر روي اين قالي، همراه با نقوش تخت جمشيد صحت نظر محققين را ثابت ميكند. همچنين صاحبنظران معتقدند بافت قاليچهاي با چنين ويژگيها، مستلزم پشتوانة فرهنگي و هنري غني و چندين قرن تجربه و ممارست ميباشد. و مبين اين نكته است كه در قرون متمادي قبل از بافت فرشِ معروف به پازيريك، اين حرفه در فلات ايران رواج داشته و ايرانيان به رموز آن پي برده بودند. گفتة مورخين هم اين واقعيت را تأييد ميكند. گزنفون سردار و مورخ يوناني در كتاب خود موسوم به «سيرت كورش» ميگويد: «ايرانيان براي اينكه بسترشان نرم باشد، زير آن قاليچه ميگسترانيدند.» سالنامة چيني «سويي مو» از فرش پشمي دوران ساسانيان به عنوان كالاي وارداتي به چنين نام برده است. در ادبيات فارسي قديم ايران نيز به كرات از تخت معروف «طاقديس» متعلق به خسروپرويز پادشاه ساساني ياد شده كه بر روي آن چهار تخته فرش نفيس گسترده شده بود و هر كدام يكي از فصول چهارگانه سال را نشان ميداده است. فرش معروف بهارستان نيز، كه در زمان حملة عرب به ايران به دست آنها افتاد و قطعه قطعه شد، نمونهاي مشهور از پيشينة اين هنر در ايران است. الياف اين قالي از طلا و نقره و گلهاي آن از سنگهاي قيمتي بود.
جواهراتي بر روي آن ترصيع يافته بود كه به يغما رفت و داستان جداگانهاي دارد. در دوران اسلامي نيز پس از توقف طولاني، هنر فرش رواج يافت. مؤلف كتاب «حدودالعالم» در تاريخ ۸۱۲ ميلادي به هنر قاليبافي در فارس اشاره نموده و يك قرن بعد «مقدسي» به قاليچههاي سجادهاي در اراضي مرتفع قائنات اشاره كرده و ياقوت حموي در سال۱۱۷۹ ميلادي از وجود قاليبافي در منطقة آذربايجان ايران خبر داده است.
ابن بطوطه جهانگرد عرب در سالهاي ۱۳۰۴ – ۱۳۷۸ ميلادي از فرش سبز رنگي كه هنگام بازديد از ايذة بختياري جلو او پهن كردهاند، سخن گفته است. متأسفانه تهاجم اقوام وحشي بيگانه گاهي جلو پيشرفتهاي فرهنگي و هنري را در اين مملكت گرفته و بسياري از آثاري كه بر اثر تلاش نسلها تهيه شده بود، تاراج كرده به يغما برده يا معدوم نمودهاند. از جمله اين تهاجمات، حمله وحشيانه مغول بود كه كشتار و زيانهايي بسيار به بار آورد ولي اعقاب آنها يعني تيموريان دستآموز فرهنگ پربار ايران شدند و به هنر ارج مينهادند از اين رو زمينه شكوفايي هنر در دورة بايسنغر ميرزا در رشتة خط و نقاشي فراهم شد. در اين دوره هنر به اوج ترقي خود رسيد و مقدمهاي شد جهت دوران صفويه كه از ادوار درخشان و ممتاز هنر ايران به شمار ميآيد. از اين دوره نمونههاي بسيار نفيس و زيبايي از فرش ايران در موزههاي جهان وجود دارد كه نمونه درخشان آن، قالي نفيس بافت اردبيل است كه براي مقبرة شيخ صفيالدين، جد بزرگ صفويان بافته شده بود و اكنون زينتبخش موزة ويكتوريا در انگلستان است. پس از صفويه و حملة پابرهنگان افغاني، باز اين هنر به حضيض كشانده شد.
در دوران نادرشاه هم فرصت فعاليتهاي هنري دست نداد اما در دوران قاجار باز هنرمندان ايران در تبريز و كاشان و كرمان و مخصوصاً اصفهان، جهت اعتلاي اين هنر ارزنده كمر همت بستند و با تغييرات جديدي كه به نام طرحهاي آمريكايي و فرانسوي شهرت داشت، به چنان موفقيتهاي درخشان جهاني نايل آمدند كه مدت مديدي فرش ايران در صحنه جهان مقام اوّل را احراز نموده بود و بعد از مخازن نفت بزرگترين منبع درآمد ارزي كشور بود و بيش از ۱۰ ميليون نفر در دوران پهلوي از اين راه ارتزاق مينمودند.